شما اینجایید: 

خانه > سرگرمی > لطیفه و..



لطیفه و جک ها بخش اول

لطیفه و جک ها بخش اول

ð روزی شخصی از بیماری که در تیمارستان بستری بود پرسید: برای چه تو را اینجا بستری کرده اند؟ بیمار جواب داد: فقط برای این که کتاب را خیلی دوست دارم! شخص با تعجب زدگی گفت: چه دلیل مسخره ای… خوب من هم کتابو خیلی دوست دارم…  بیمار با ذوق زدگی پرسید: چه جالب! با سس یا بدون سس؟!!

ð قاضی رو کرد به متهم و گفت: قبل از اجرای حکم اعدام خواسته ای داری؟  متهم گفت:بله آقا. قاضی: چه خواسته ای؟  متهم: یک لیوان چای کم رنگ.  قاضی پرسید: چرا کم رنگ؟  متهم گفت: چون شنیده ام چای پر رنگ برای قلب ضرر دارد!!!

ð  از یه معتاد می پرسند: فرق تو با ورزشکارها چیه؟ معتاده میگه: اونا تکنیکی کار می کنند ما پیکنیکی…!

ð پسره میره بازار کدو بخره. در مغازه که میرسه اسم کدو رو یادش میره میگه: ببخشید آقا گلابی خانواده دارید؟؟؟

ð حیف نون از کیوسک تلفن عمومی میاد بیرون، ازش میپرسن: سالمه؟ میگه: آره، فقط آفتابه نداره!!

ð یه روز حیف نون زنگ میزنه تاکسی تلفنیه میگه آقا ماشین دارید؟  یارو میگه بله. حیف نون  میگه خوش به حالتون ما نداریم…!

ð می بینن یه مار چادور به سرش کرده. بش میگن: چرا چادور سرت کردی؟ میگه: آخه برای اینکه من کبرام!

ð یه روز یه سیر با یه پیاز با هم دعواشون میشه. سیره به پیازه میگه: حیف که سیرم و گر نه میخوردمت!

ð معلم تاریخ: حسن تو چقدر کثیفی… چند وقته که حمام نرفته ای؟    حسن: آقا اجازه از زمانی  که شما گفتید امیرکبیر را در حمام  کشتند!!

ð یه روز یه نفر با عینک دودی میره لب دریا و میگه وای…چقدر نوشابه!..

ð یه یارو زنگ زد هواشناسی و گفت: آقا دستتون درد نکنه…دیروز هوا خیلی خوب بود!!!

ð به یه یارو میگن با وطن جمله بساز. میگه: من به حمام رفتم و تن خود را شستم!!

ð پیرزنی نزد دکتر رفت. دکتر گفت: دهانت را باز کن. آقا دکتر خواست چوب را داخل دهان پیرزن کند که یکدفعه پیرزن ناراحت شد و دست دکتر را کنار کشید و گفت: بستنی را خودش می خورد و چوبش را به من می دهد!!!

ð معلم ورزش: غلام چند رشته از ورزش دو و میدانی را نام ببر.  غلام: پرتاب خط کش توسط معلم و فرار صد متر از دست معلم سپس پرش طول از دیوار و در نهایت پرش سه گام از محوطه مدرسه به بیرون مدرسه!!

ðبیمار: آقای دکتر متاسفانه من همه چیز را خیلی سریع فراموش می کنم.  دکتر:این مسئله از کی شروع شده جانم؟  بیمار: کدام مسئله آقای دکتر؟!

ð شخصی به یه معتاد رسید و گفت: آهای بیژن… سلام.  معتاد ناراحت شد و بهش گفت: برو بابا! من که بی ژن نیشتم… من ژن دارم..!


درباره نویسنده :

Avatar photoVIP

دسترسی راحت و بی حاشیه!


تاریخ نشر : ۲۸ دی - ۱۴۰۳



توجه : اگر این محتوا را ناقض قوانین می دانید به ما گزارش دهید!

ایمیل سایت : info@vipfam.ir


بدون دیدگاه

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.


مطالب مرتبط